فلسفه اخلاق(3)
۴. عقل عملی قوه ی دراکه نیست، بلکه جزو قوای عامله است. توضیح آنکه وقتی در فلسفه درباره ی قوای انسان و حیوان بحث می کنند، یک تقسیم بندی کلی به دست می دهند که بدین قرار است:
قوای محرکه: یک. قوه ی شوقیه، که شهوت و غضب و ... جزو آن است
دو. قوه ی عامله، که اراده نیز جزو این قوه است
در حاشیه سبزواری بر «الشواهد الربوبیة» (ص۶۶۳) قوای انسانی چنین تقسیم شده است:
یک. علامه
دو. عماله
قول مرحوم سبزواری در اینجا گویا این است که عقل عملی جزو قوای عماله است. روشن است که این نظریه با نظریه دیگر ایشان که پیشتر بیان کردیم، متفاوت است. این نظریه را می توان در آثار بهمنیار، شاگرد بوعلی سینا، از جمله در کتاب «التحصیل» نیز یافت. او در این کتاب عقل عملی را در شمار قوای ادراکی نمی آورد و آن را قوه ی ساعد و مدبر آدمی می داند. آیا انسان به صرف علم یافتن دست به عمل می زند؟ آیا تصمیمات او همواره تابع علم اوست؟ آیا انسان در عمل خویش فاعل بالعنایة است؟ یا انسان پیچیده تر از آن است که به صرف علم پا به میدان عمل بگذارد؟ در وجود او تمایلات و قواهای گوناگون و بسیاری جولان می دهند و صرف آنکه به لذت کاری علم بیابد یا بداند که میلی از او را ارضا می کند، موجب نمی شود که به سوی آن دست دراز کند. انسان برای عمل ابتدا سیاستگذاری می کند و دست به سبک و سنگین کردن کار و عملیات گسترده ای می زند. این کار بر عهده ی عقل عملی است. در این نظرگاه اگر کسی عقل عملی خود را تحت اختیار شهوت یا غضب قرار دهد، تباه می شود. بر همین معیار است که عدالت را به اعتدال قوه ی عامله تعریف کرده اند. و قوه ی عامله افراط و تفریط دارد و همچنین، اعتدال. بدین سان، کسی عادل است که عقل عملی او تحت انقیاد عقل نظری باشد. کتاب «جامع السعادة» نیز همین نظریه را تقویت می کند.
بنابر آنچه گذشت، عقل عملی عبارت است از قوه ی عامله که سیاستگذار و تصمیم گیرنده است و اراده از امور ادارکی نیست، بلکه از شئون و شعبه های اوست. و هر گاه عقل عملی به جمع بندی می رسد، انسان اراده می کند. ( نگاه کنید به: التحصیل، ص ۷۸۹-۷۹۱ و نیز: جامع السعادة، ج۱، ص۵۷)