اهل حق در قانون اساسی جزو کدام‌یک از ادیان است؟

 
ابراهیم احمدیان
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی جایگاهی با عنوان «دستیاری ویژه رئیس جمهور ایران در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی» بنیان گذاشته شد که می‌توان آن را گامی در جهت بهبود وضعیت حقوقی اقلیتهای دینی و مذهبی به شمار آورد؛ اما به نظر می‌رسد پیش از هر چیز، گره تعیین تکلیف جماعت اهل حق در کشور ما در فقه نهفته است و اگر راه چاره‌ای در کار است، باید آن را در این مسیر جست.
 

در استان کرمانشاه غیر از پیروان مذهب شیعه، پیروان مذاهب اهل تسنن و اهل حق نیز زندگی می‌کنند. ترکیب جمعیتی پیروان این سه مذهب، در شهرهای مختلف این استان متفاوت است. برای مثال، غالب جمعیت شهر پاوه اهل سنت است یا اکثریت مطلق در مرکز استان ـ شهر کرمانشاه ـ شیعه است و جمعیت اهل حق در شهر صحنه و کرند بیشتر از مناطق دیگر استان است؛ ولی در برخی مناطق تفاوت شمار پیروان این مذاهب کمتر است. منطقه سرپل ذهاب بهترین نمونه از این دست است. در این شهر مردمان مذاهب سه گانه قرنها است که در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و از شگفتی‌ها این است که به عکس بسیاری از مناطق جهان که چنین وضعیتی گاه به تنش و اختلاف و نزاع می‌انجامد، در منطقه سرپل ذهاب سابقه درگیری مذهبی تقریبا وجود ندارد.

درست وقتی در جاده قدیمی کربلا و حج ایرانیان، از شهرستان کرند غرب(یا دالاهو) به سمت قصرشیرین حرکت می‌کنید، پس از عبور از یک جاده تقریبا سی کیلومتری و پوشیده از جنگلهای بلوط به شهری سبز و آباد با هوای گرمسیری به نام سرپل ذهاب می‌رسید. سرپل از پررونق‌ترین شهرهای استان کرمانشاه است که روستاهای بسیاری در پیرامون خود دارد و دشتهای گندم و باغستانهای میوه آن مشهور است و اقتصاد آن غالبا بر کشاورزی متکی است. در شهر سرپل و روستاهای اطراف آن، مردمان شیعه، اهل سنت و اهل حق زندگی می‌کنند. بنابر آمارهای رسمی، اکثریت جمعیت در منطقه سرپل ذهاب از آن شیعیان است ولی شمار پیروان اهل حق و اهل تسنن بسیار چشمگیر است و شاید این ترکیب جمعیتی را نتوان در جایی دیگر از کشور یافت.

مردمان سه مذهب قرنها است که بدون هیچ اصطکاک و تنشی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. آنان با یکدیگر ارتباطات و مناسبات گسترده‌ای دارند، برای معتقدات یکدیگر احترام قائلند، در برخی مراسم مذهبی یکدیگر شرکت می‌کنند، از غذاهای نذری یکدیگر می‌خورند و غالبا بدون آن که از مفاهیم جدیدی مثل مدارای مذهبی مطلع باشند، به صورت شگفتی به آن باور دارند و عمل می‌کنند.(سرپل ذهاب از این لحاظ می‌تواند موضوع مطالعات جامعه‌شناختی و دین‌شناختی قرار گیرد. در واقع، موضوع شایان تحقیق این است که علل و اسباب مدارای مذهبی در این منطقه چیست و چه عواملی و چگونه مردمان سرپل ذهاب را اینچنین مداراگرایانه کنار یکدیگر جای داده است.)

اجازه دهید در این مختصر بیشتر به گروه اهل حق بپردازم که غالبا در رسانه‌های ما کمتر دیده می‌شود. گروه یا فرقه مذهبی ـ عرفانی «اهل حق»((Ahl-e Ḥaqqکه پیروان آن به صورت پراکنده در بسیاری از نقاط ایران و بیشتر در استان کرمانشاه، لرستان، همدان و کردستان زندگی می کنند،قدمتی چند صد ساله دارد.  اینان را با نامهای مختلفی می‌شناسند؛ مانند یارسان، پیروان آیین حقیقت، علی‌اللهی و اهل حق. باورهای مذهبی اهل حق با قرائت رسمی دین اسلام همخوانی کامل ندارد و آمیزه‌ای است از برخی اعتقادات اسلامی و چند آیین دیگر مانند آیینهای قدیم ایرانی و هندویی، با رنگ و بویی به شدت عرفانی و تا اندازه‌ای مرموز.[۱] این مرموزیت شاید نشان از آن دارد که گروه اهل حق در برخی دوره‌های تاریخی زیر فشار پیروان مذاهب رسمی منطقه بوده و برای حفظ موجودیت خود مجبور به کتمان، پنهان‌کاری و کمک گرفتن از رمز و راز گشته است. این مسئله‌ای است که دست کم امروزه در سرپل ذهاب کمتر به چشم می‌خورد؛ زیرا مردم به صورت آشکار عقیده خود را ابراز و مراسم مذهبی خود را اجرا می‌کنند. نگارنده در آخرین سفری که به این شهر داشت، پای سخن برخی از مردم اهل حق نشست. مردم اهل حق بسیار مسالمت‌جو، کم‌توقع و سازگارند و غالبا اهل گلایه نیستند. شاید بتوان گفت گلایه‌های معدود این مردم بیشتر متوجه دولت است. آنان سالها است که مدعی‌اند در معرض برخی تبعیضها و محدودیتهای سیستماتیک دولتی قرار دارند. این موضوعی است که هر از چند گاهی از زبان بزرگان یا نمایندگان این جماعت شنیده و در رسانه‌ها منعکس می‌شود. برای نمونه، دو سال پیش که آیت الله هاشمی رفسنجانی به کرمانشاه رفت، نمایندگان جامعه اهل حق در جلسه‌ سران عشایر و طوایف استان کرمانشاه آشکارا مدعی شدند که این جامعه از « گزینش‌های سلیقه‌ای در استخدام ادارات، به ‌کار نگرفتن مردمان اهل حق در پست‌های مدیریتی، ورود به حریم شخصی و خصوصی مردمان این آیین و توهین و بی‌مهری توسط روزنامه‌ها، مجلات و ... .»[۲]در رنج است.

به دلایلی آمار دقیق جمعیت مردم اهل حق در ایران دانسته نیست؛ ولی به نظر می‌رسد که شمار آنها بین دو تا سه میلیون نفر باشد. از مشکلات عمده این گروه مذهبی، بیرون بودن مذهب آنها از مذاهب کشور در قانون اساسی است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مذهب رسمی کشور، اسلام(به مذهب شیعه دوازده امامی)است و پس از آن، سه دین زردشتی، کلیمی و مسیحی، «محترم» و دارای حق ادای فرایض مذهبی‌ به شمار آمده‌اند؛ اما مسئله این است که بنابر نظر مراجع رسمی مذهبی در ایران، اهل حق گمراه و بیرون از آیین اسلام است. در واقع، در قانون اساسی جمهوری اسلامی، وجود گروهی به نام اهل حق، کاملا مسکوت مانده و از طرفی، آنها را نیز نمی‌توان به لحاظ قانونی در شمار مسلمانان، زردشتیان، کلیمیان و مسیحیان به حساب آورد. این امر می‌تواند به فشار، تبعیض و محرومیت از برخی حقوق اجتماعی، سیاسی، مذهبی و مدنی اهل حق بینجامد و شکل قانونی و سازمان‌یافته به آن ببخشد همان گونه که برخی مراجع و مراکز مذهبی در ایران به صراحت و آزادانه، این گروه را منحرف می‌خوانند و مردمان ایران را از ارتباط با آنان منع می‌کنند و حتی ازدواج با آنان را باعث تباهی دین و زندگی اخروی شیعیان به شمار می‌آورند.[۳]

شگفتی ماجرای اهل حق در این است که مردمان شیعه منطقه با مکانیزمی خودساخته و انگیزه خودجوش، در عین پایبندی به تشیع، مناسبات و ارتباطات فیمابین را به گونه‌ای هوشمندانه و مرضی‌الطرفین سامان داده‌اند؛ ولی حکومت هنوز به برنامه مشخصی برای چگونگی رفتار با اقلیتهای مذهبی دست نیافته و یا موضوع را چندان مهم نیافته است تا برای آن راه‌کاری پیدا کند. کشف ضرورت چاره‌جویی درباره این مسئله، چندان سخت نیست. اهل حق، به هر صورت رقم جمعیتی درشتی از شمار نفوس کشور را به خود اختصاص داده که نیروی انسانی چشمگیری به شمار می‌آید. آداب و رسوم، زیارتگاهها و سنن این قوم، از مواریث فرهنگی بشری است. اساسا در دنیای امروز به تنوع فرهنگی به چشم یک فرصت و موهبت می‌نگرند. جدا از این گونه ملاحظات گروه اهل حق در برخی مناطق مانند استان کرمانشاه، مرزنشین است و توقع پاسداری از مرزهای غربی کشور از او می‌رود. اعتماد به مرزنشینان، غالبا از هزینه‌های هنگفت امنیتی و نظامی کشورها می‌کاهد. فراموش نکنیم که در آن سوی مرزهای غربی ما، سالها است که خطرناک‌ترین گروههای تروریستی جهان فعالیت می‌کنند.

با روی کار آمدن  دولت حسن روحانی جایگاهی با عنوان «دستیاری ویژه رئیس جمهور ایران در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی» بنیان گذاشته شد که می‌توان آن را گامی در جهت بهبود وضعیت حقوقی اقلیتهای دینی و مذهبی به شمار آورد؛ اما به نظر می‌رسد پیش از هر چیز، گره  تعیین تکلیف جماعت اهل حق در کشور ما در فقه نهفته است و اگر راه چاره‌ای در کار است، باید آن را در این مسیر جست؛ زیرا مبنای قانون اساسی و سایر قوانین در کشور ما فقه و شریعت اسلامی است. تا آن زمان به نظر نمی‌رسد که بتوان در این عرصه گره‌گشایی موثری کرد. وانگهی، در کشور ما، گویا گروههایی در پشت پرده، همواره مترصد آنند که مبادا اقلیتهای مذهبی بیش از آنچه آنان حق این جماعت می‌دانند، به حقوقی دیگر دست یابند؛ چنان که یونسی دستیار ویژه رییس جمهور چندی پیش در اظهاراتی به صورت سربسته و کنایه‌آمیز و شاید ناامیدانه بیان نمود که «عده‌ای نمی‌خواهند دولت به امور اقلیت‌ها توجه کند. دولت به دنبال توجه به اقلیت‌ها است و در این راستا هم قدم‌هایی برداشته است؛ اما عده‌ای مخالف این اقدامات هستند.»[۴]

 


[۱] . http://www.iranicaonline.org/articles/ahl-e-haqq-people

[۲] . http://isna.ir/fa/news/۹۲۰۷۲۴۱۵۲۲۷.
[۳]  http://islamquest.net/fa/archive/question/fa۸۳۰۴.

[۴]http://isna.ir/fa/news/۹۳۰۶۰۶۰۳۷۷۲.

 
 
کد مطلب: 5383
 
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴
ساعت انتشار : ۰۲:۲۴
 
 

تلفات جانی حج و مسئولیت دولتها

 
ابراهیم احمدیان
نظریه اصلی مطرح شده در این نوشته کوتاه، ضرورت بازتعریف سهمیه‌بندی جدید برای کشورها در اعزام حجگزار به مکه به عنوان یک راهکار برای کاستن از تلفات جانی است. به اعتقاد نگارنده، هر اندازه هم که مدیریتی توانا بر حج حاکم باشد، جمعیت میلیونی در حج و محدویت مکانی و زمانی موسم و مناسک حج با توجه به امکانات فعلی، همواره خطرساز خواهد بود. نظریه فرعی، تاثیر مثبت بهبود روابط ایران و عربستان در پیشگیری از تلفات جانی حج است.
 

بروز حوادث دلخراش در مکه، چند سال یک بار، مدتی کوتاه اذهان جهانیان به خصوص مسلمانان را به خود مشغول و مسئله‌هایی را مطرح می‌کند؛ اما به زودی مشمول مرور زمان و به فراموشی سپرده می‌شود. تلفات در میان حجاج و زائران مکه موضوع جدیدی نیست و منابع تاریخی و سفرنامه‌های حج بسیار از آن سخن گفته‌اند؛ ولی گویا تلفات بر اثر ازدحام جمعیت ـ مانند آنچه امسال در منا روی داد ـ از پدیده‌های دوران جدید است که تعداد حجگزاران نسبت به دوره‌های گذشته، بسیار بیشتر شده است. تا اواخر دوره قاجار، بنابر اخبار و گزارشها، تلفات بیشتر معلول سه عامل گرمای هوا، بیماریهای مسری مانند وبا و حمله راهزنان در میان راه بوده است.

بنابر آنچه خود حجگزاران در گزارشهای سفرنامه‌ای ثبت کرده‌اند، راههای حجاز در بسیاری از سالها برای آنها ناامن بوده است. قبایل ساکن در حاشیه برخی راهها مانند راه مکه به مدینه و به خصوص راه میان حجاز تا نجف اشرف که از سرزمین نجد می‌گذشته، گویی حق خود می‌دانسته‌اند که هر ساله از راه غارت حجاج توشه‌ای بیندوزند. برخی قبائل علنا به غارت و راهزنی حجاج می‌پرداخته‌اند، برخی دیگر از حجاج باج می‌گرفته‌اند و برخی دیگر، به بهانه‌های دیگر، امنیت مالی و جانی آنها را تهدید می‌کرده‌اند. برای مثال، اعضای برخی قبایل در مسیر حرمین به نجف، برای خود یک حق مالی به نام «اخوه» یا «خاوه» قائل بوده‌اند که بنابر آن، هر حاجی یا زائر خارجی و به خصوص ایرانی که از آن مسیر می‌گذشته، می‌باید مبلغی را بپردازد. رفتار اینان با حاجیان بسیار بد بوده و در صورت خودداری کاروان از پرداخت وجه درخواستی، به آن حمله می‌کرده و به جان و مال کاروانیان متعرض می‌شده‌اند. این کار به خصوص در راهی موسوم به راه جبل در جنوب نجف، مرسوم بود و باعث شد تا در بعضی سالها، دولت ایران، عبور حجاج ایرانی از این راه را ممنوع کند و حتی علمای دینی به حرمت عبور از آن فتوا دهند. برای نمونه، در سال ۱۳۲۰ قمری شیخ فضل الله نوری پس از سفر ۱۳۱۹ قمری  به حج، در متنی به حرمت سفر در این راه فتوا داد. حکم تحریم بسیاری از فقهای آن روزگار مانند محمد غروي شربياني، آخوند ملامحمد كاظم خراساني ، محمد حسن مامقاني، سيد محمد كاظم يزدي ، عبدالله مازندراني و عباس كاشف الغطاء ذیل این فتوا به چشم می خورد.[۱] حکومتهای حجاز هیچ‌گاه از ناامنی حجاج راضی نبوده‌اند ولی توانایی لازم برای مقابله با آن را نداشته‌اند. حکومت هاشمیان یا شرفا در حجاز(حکومت پیش از سعودی)، با توجه به گستردگی سرزمین عربستان و برخوردار نبودن از امکانات مالی و نظامی کافی تنها برخوردهای جزئی و مقطعی با ناامنی این مناطق داشته‌اند.

بیماریهای مسری به خصوص وبا، در گزارشهای بسیاری عامل کشتار جمعی حجاج در مکه و مدینه بوده. حجاج در سفرنامه‌های خود بارها از تلفات سنگین بر اثر وبا در مکه گزارش داده‌اند؛ از جمله در یک سفرنامه مربوط به سال ۱۳۱۰ قمری یعنی دوره ناصرالدین شاه قاجار آمده است که تلفات وبا آنچنان سنگین است که در هر گوشه‌ای از شهر مکه و میان راهها جنازه دیده می‌شود.[۲]

گرما و مشکلات دیگری از این دست، به لحاظ وارد ساختن تلفات جانی به حجاج، مقام سوم را داشته است. محمدحسین فراهانی که به سال حج سال ۱۳۰۲ قمری به حج رفته، گزارش داده است که حدود سه هزار ایرانی از راههای استانبول، شام، جبل، بوشهر و بندرعباس در این سال، به حج رفته و در این میان پنجاه نفر از کسانی که از راه شام آمده اند، جان خود را بر اثر گرما از دست داده‌اند.[۳]

در نیم قرن اخیر که امنیت راهها و امکانات بهداشتی در حج برای زائران و حجاج فراهم شده، غالبا تلفات جانی در مکه، مربوط به ازدحام جمعیت است. در سال ۱۹۷۷ میلادی آتش سوزی خیمه‌های تو در تو و انبوه در منا جان دست کم ۳۴۰ نفر را گرفت، در سال ۱۹۹۸ حجاج هنگام عبور از یک پل هوایی در مکه به مشکل برخوردند و ۱۸۰ نفر از آنان جان باختند، دو سال بعد، یعنی در سال ۱۹۹۰، نزدیک ۱۴۰۰ نفر هنگام عبور از یک تونل بر اثر فشار جمعیت جان باختند، در سال ۲۰۰۱، ازدحام جمعیت در رمی جمرات، ۳۵ نفر را کشت، در سال ۲۰۰۴، هجوم و فشار جمعیت در منا بیش از ۲۰۰ کشته بر جای گذاشت و در سال ۲۰۰۶، بیش از ۳۶۰ زائر بر اثر ازدحام جمعیت هنگام اجرای مراسم رمی جمرات کشته شدند. این در حالی است که پس از گذشتن مدتی از وقوع این فجایع، ماجرا تقریبا به فراموشی سپرده شده و چاره و راهکاری برای اقدامات پیشگیرانه اندیشیده نشده است.

بررسی آمار تلفات نشان می‌دهد که کمتر سالی را در دهه‌های گذشته می‌توان یافت که ازدحام جمعیت در مکه، تلفات جانی به بار نیاورده باشد و این شاید نشان از آن دارد که جدا از بی‌تدبیریهای مسئولان اجرایی حج عربستان، به ظاهر، مکه و مشاعر و اماکن مقدس این شهر در موسم حج، تاب و توان جمعیت میلیونی را ندارند و به فرض که مدیریتی قوی بر حج حاکم باشد، باز هم ماهیت مناسک حج و محدود و کوچک بودن مناطق و اماکن مقدسی که باید این مناسک در ساعاتی خاص و محدود در آنها اجرا شود، اجازه حضور میلیونی را ـ دست کم با امکانات امروز ـ نمی‌دهد و هر آن ممکن است یک حادثه کوچک، فاجعه‌ای بزرگ بیافریند. نکته در این است که اجرای این مناسک به لحاظ شرعی در جایی دیگر ممکن نیست و از طرفی دیگر، حضور چند میلیون حجگزار تنها در چند ساعت در این امکنه، بسیار خطرساز است.

به نظر نگارنده، یکی از راههای محو تلفات جانی در مکه یا پایین آوردن آن، تجدید نظر و اعمال محدودیت بیشتر در شمار حجگزاران و زائران است. البته کاستن از شمار حجگزاران تبعاتی دیگر دارد که باید راهی برای مواجهه با آنها جست. دولت عربستان سعودی می‌باید با همفکری و شراکت مسئولان حج کشورهای مسلمان، با توجه به امکانات موجود در مشاعر و اماکن مقدس مکه، تعریفی جدید از سهمیه‌بندی‌ها به دست دهد و مسئولانه به این وضعیت خاتمه بخشد. در این مسیر، کمک گرفتن از کشورهایی مثل ایران و عراق که تجربه مدیریت گردهماییهای بزرگ مذهبی را دارند، بی گمان کارساز خواهد بود؛ ولی متاسفانه وجود تنشهای سیاسی میان دولتهای ایران و عربستان فرصت این همکاری را دست کم در این روزها فراهم نمی‌کند.

در بی‌تدبیری و قصور مدیران و کارگزاران حج عربستان در رابطه با وقایع اخیر تردیدی نیست به خصوص در وقایعی مانند سقوط جرثقیل بر مسجدالحرام که جان چند تن از ایرانیان را نیز گرفت و به وضوح از ناشی‌گری‌ و بی‌احتیاطی‌ مسئولان عرب در انجام وظایف خود خبر داد؛ ولی در این نیز تردید نیست که چنانچه روابط ایران و عربستان در چنین وضعیت اسف‌ناکی نبود، امکان رایزنی، همکاری و همیاری برای پیشگیری از تلفات بیش این بود که امروز هست. کشور ایران به لحاظ نرم‌افزاری و سخت‌افزاری، ابزارهایی را برای برگزاری و مدیریت گردهمایی‌های بزرگ مذهبی در اختیار دارد که به کارگیری آنها در مدیریت امور حج عربستان، می‌تواند از تلفات جانی سنگین پیشگیری کند. در اینجا، مسئولیتهایی متوجه دولت ایران است؛ زیرا به هر حال، مکه در عربستان واقع است و ایرانیان به زیارت اماکن مقدس این کشور بسیار علاقه‌مندند و فریضه حج، از ارکان دین اسلام است و بدین رو، چاره‌ای از ارتباط با عربستان و سفر به آن کشور و مکه و مدینه نیست. این مسئله(جدا از مسائل و منافع مهم اقتصادی و سیاسی دو کشور و منطقه خاورمیانه)، از مسائلی است که باری دیگر ضرورت تنش‌زدایی در روابط دو کشور مسلمان بزرگ منطقه را به وضوح نشان می‌دهد و برای مسئولان کشور ایران نیز مسئولیت می‌سازد.



[۱] . رک: رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات ... و روزنامه شهید فضل الله نوری، ج۱، ۴۰-۵۴.

[۲]حج نامه، نوشته سلیم خان تکابی، ص۱۰۶ و ۱۰۷.

[۳]. سفرنامه مکه، محمد حسین فراهانی، ص۱۷۶، ۲۱۸.

 
 
کد مطلب: 5561
 
تاریخ انتشار : جمعه ۳ مهر ۱۳۹۴
ساعت انتشار : ۱۰:۲۳